مختصر نوشت

ساخت وبلاگ
مختصر نوشت
ي مختصر نوشتي از ديشب و كلا صبح :::

ديشب بابا داشت اينستاگرام چك ميكرد كه يهو ي عكسي ديد كه همه مثه چرخو فلك يا چطورم مثه امم اره يجورايي همين طوري كه يكي ميخوابه نفر جلوييش كه بايد بگيره كه نيمه وايسادس اونم بايد اون يكي بگيره نفر جلويي بايد به صورت شنا سوئدي باشه و نفر دوم بايد كمرشو بگيره به صورت نيمه وايساده و نشسته پيچيده اقا هيجي اينا هم جو گير رفتن سريع عكسو بگيرن هر ي مامان و عمه گفتن بيا منم گفتم از اين ديوونه بازي خوشم نمياد انجام بدم هيچي ديگه اونا هم متقاعد شدن:/انقدر بهشون خنديدم دخ بار عكس گرفتن تا اخر درس شد ساعت چهار بالاخره رضايت دادن بركرديم بخوابيم اينجانب ساعت نه بيدار و به صورت خوابالود سره كلاس كه با صدا كردن تيچر براي پرسيدن درس خواب از سرمان پريد و سكته ناقص زدم گفتم مگه قرار نبود فلاني بياد گفت اون بعدتو اقا ماهم ميخواتيم بگيم Notready كه گفت منفي داره و گفت تو اماده اي شاگرد خوبي هستي يعني ادمو سك بيره ولي جونگيره منم بلند شدم گفتم حداقل نمره بكيرم بهتره تا ي منفي تموم شد نمره خيلي خوبي گرفتم ذوق مرگ شدم بگم كه همه ي اينا انگليسي بوده و اگه پارسي حرف بزنيم منفيه برامون بابا پنج دقه ديگه ميام دنبالت پنج ديكه به ربع انجاميد همه يمردا سر قرار بدقولن اووو ف و اينكه فاميلمون قهر كرد بودن زنو شوهري شوهر داشت زبان ميخوند مثه جي بابا م ميكفت اكه همينطور ادامه بيدا كنه تا دكترا ميره به زنش ميگفت خخخاز منم هي سوال ميكردم منم هي جواب ميدادم حس خوبي داشت ديگه اينكه مختصرو كوتاه نوشت عاشقانه كگرفتم هوراا  


تگ ها--> مخصر نوشت+ اينگونه نوشت+ درس نوشت+ تولد نوشت+ زندگي نوشت
+ ^.^ پنجشنبه پنجم مرداد ۱۳۹۶ ^.^ 12:28 ^.^ saina ^.^
جمعه...
ما را در سایت جمعه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sainaaaa بازدید : 176 تاريخ : شنبه 7 مرداد 1396 ساعت: 5:31