جمعه

ساخت وبلاگ

۱۴ سالم بود اینجا رو درست کردم امروز ۲۱ سالم شد و هنوز اینجا رو دارم اگه بخوام راحب یکسال اخیر زندگیم صحبت کنم خلاصش اینکه دلم شکست خیلی گریه کردم ی حسی شبیه به عشق رو تجربه کردم زمین خوردم ولی بلندشدم ❤️

تولدم مبارک❤️

جمعه...
ما را در سایت جمعه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sainaaaa بازدید : 8 تاريخ : دوشنبه 2 بهمن 1402 ساعت: 13:51

امشب یکی از معدود شبایی بود که دلم میخواست تو خواب بمیرم

هیچوقت نمیبخشمتون هیچوقت یکاری باهام کردین که حتی نمیتونم صحبت کنم عمیقا احساس تنهایی و ناراحتی کل وجودمو گرفته

جمعه...
ما را در سایت جمعه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sainaaaa بازدید : 21 تاريخ : چهارشنبه 10 آبان 1402 ساعت: 15:46

خيابان زمستان كوچه ي دي پلاك 25❄️عاشق:نوشتن جمعه...ادامه مطلب
ما را در سایت جمعه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sainaaaa بازدید : 35 تاريخ : چهارشنبه 10 آبان 1402 ساعت: 15:46

مثل همه ی تایمی از زندگیمو با فرندز زندگی کردم شخصیت مورد علاقم همیشه چندلر بود چون شخصیتش به نزدیکترین ادم زندگیم خیلی شباهت داشت از صبح که خبر فوتشو دیدم حس میکنم دوست صمیمیو از دست دادم من اون شخص زندگیمو تو این کارکتر سریال میدیدم از الان به بعد هر وقت این سریالو ببینم قراره ناراحت بشن از اینکه چندلری تو دنیای واقعی نیستیعد به این نتیجه میرسم یروزی منم چندلر زندگیمو قراره از دست بدم بیشتر غمگین میشم❤️‍ جمعه...ادامه مطلب
ما را در سایت جمعه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sainaaaa بازدید : 34 تاريخ : چهارشنبه 10 آبان 1402 ساعت: 15:46

خيابان زمستان كوچه ي دي پلاك 25❄️عاشق:نوشتن جمعه...ادامه مطلب
ما را در سایت جمعه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sainaaaa بازدید : 27 تاريخ : دوشنبه 1 آبان 1402 ساعت: 20:49

امشب یکی از معدود شبایی بود که دلم میخواست تو خواب بمیرم

هیچوقت نمیبخشمتون هیچوقت یکاری باهام کردین که حتی نمیتونم صحبت کنم عمیقا احساس تنهایی و ناراحتی کل وجودمو گرفته

جمعه...
ما را در سایت جمعه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sainaaaa بازدید : 17 تاريخ : دوشنبه 1 آبان 1402 ساعت: 20:49

بعد از سه روز دعوا و بحث و اعصاب خوردی باهاش یکشنبه اومد دنبالم همون روز پریود شده بودم اینقد حالم بد بود نمیتونم درست راه برم فشارم بشدت پایین بود بهش گفتم هر کس دیگه ای بود نمیرفتم ببینمش ولی اینقد دلم برات تنگ شده که نمیتونستم نبینمت اینکه بغلم کرده بود سرمو گذاشته بود رو پاش موهامو نوازش میکرد بهم میگفت حواسش بهم هست و از علاقش بهم میگفت حالمو خوب میکرد اینکه شده بودم ی دختر بچه لوس و اون شکممو ماساژ میداد قوربون صدقم میرفت حالمو بهتر میکرد اینکه مامانش برام غذا درست کرده بود اینکه وقتی حالت تهوع داشتم حالم خوب نبود سریع رفت برام قرص گرفت همه اینا شاید کوچیک بودن ولی برام خیلی ارزش دارن و حالمو خوب میکنن❤️اولین باره که حس میکنم ی نفرو از اعماق وجودم دوس دارم❤️ جمعه...ادامه مطلب
ما را در سایت جمعه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sainaaaa بازدید : 59 تاريخ : پنجشنبه 6 مهر 1402 ساعت: 23:38

این ی هفته خیلی سخت گذشت ی امتحان خیلی مهم دارم که باید خیلی براش تلاش کنم خیلی احتیاج دارم به قبول شدنش خیلی داره بهم سخت میگذره ولی ارزششو داره جمعه...ادامه مطلب
ما را در سایت جمعه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sainaaaa بازدید : 47 تاريخ : شنبه 4 شهريور 1402 ساعت: 11:39

دیشب داشت مثل ی پدر بود که داشت بچشو نصیحت میکرد میگفت مارم اشتباه بوده بهش گفتم این قبل تو بوده پس دیگه گذشته و مهم نیس همینطوری که داشت حرف میزد هی تو ذهنم این پلی میشد که من کارای اشتباه زیادی تو زندگیم انجام دادم ولی ایا پشیمونم؟نه به هیچ عنوان جمعه...

ما را در سایت جمعه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sainaaaa بازدید : 44 تاريخ : سه شنبه 24 مرداد 1402 ساعت: 17:18

خيابان زمستان كوچه ي دي پلاك 25❄️عاشق:نوشتن جمعه...ادامه مطلب
ما را در سایت جمعه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sainaaaa بازدید : 43 تاريخ : چهارشنبه 11 مرداد 1402 ساعت: 12:01